باز شدن صفحه نظرات جمعه 26 خرداد 1391
از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار.
نگاهی ،
یادی ،
تصویری ،
خاطره ای
برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد
روزی چقدر عاشق بودیم
باز شدن صفحه نظرات جمعه 26 خرداد 1391
love
سال هاست که تو رفته ای
از این دیار...
و من
مجنون وار سر به بیابان گذاشته ام
اما پیدایت نکرده ام
حالا ده سال از آن تاریخ گذشته است
برای خودم کسی شده ام!!
اگر به کسی نگویی
دیری است که رئیس اداره مجنونانم...!
و امروز دستور دادم
چشم هایت را
روی دیوار نقاشی کنند
تا دیگر به فکر فرار نیفتی!!
باز شدن صفحه نظرات جمعه 26 خرداد 1391
love
سال هاست که تو رفته ای
از این دیار...
و من
مجنون وار سر به بیابان گذاشته ام
اما پیدایت نکرده ام
حالا ده سال از آن تاریخ گذشته است
برای خودم کسی شده ام!!
اگر به کسی نگویی
دیری است که رئیس اداره مجنونانم...!
و امروز دستور دادم
چشم هایت را
روی دیوار نقاشی کنند
تا دیگر به فکر فرار نیفتی!!
باز شدن صفحه نظرات جمعه 26 خرداد 1391
كاش ميشد چشمانت را بوسه زنم
کاش میشد در سایه ی مژگانت ،
لحظه ای به تماشای دریای خوشرنگ چشمهایت می نشستم
باز شدن صفحه نظرات جمعه 26 خرداد 1391
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند
یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو
خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی
طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه
خداحافظ...
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا
خداحافظ همین حالا
باز شدن صفحه نظرات جمعه 26 خرداد 1391
نيست ياري كه مرا ياد كند
ديده ام خيره به ره ماند و نداد
نامه اي تا دل من شاد كند
خود ندانم چه خطائي كردم
كه ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائي اگر بود مرا
پس چرا ديده ز ديدارم بست
هر كجا مي نگرم، باز هم اوست
كه بچشمان ترم خيره شده
درد عشقست كه با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چيره شده
گفتم از ديده چو دورش سازم
بي گمان زودتر از دل برود
مرگ بايد كه مرا دريابد
ورنه درديست كه مشكل برود
مي كشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود كه چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده كه بود
شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم كه ز دل بردارم
بار سنگين غم عشقش را
شعر خود جلوه ئي از رويش شد
با كه گويم ستم عشقش را
مادر، اين شانه ز مويم بردار
سرمه را پاك كن از چشمانم
بكن اين پيرهنم را از تن
زندگي نيست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حيران نيست
به چكار آيدم اين زيبائي
بشكن اين آينه را اي مادر
حاصلم چيست ز خود آرائي
در ببنديد و بگوئيد كه من
جز او از همه كس بگسستم
كس اگر گفت چرا؟ باكم نيست
فاش گوئيد كه عاشق هستم
قاصدي آمد اگر از ره دور
زود پرسيد كه پيغام از كيست
گر از او نيست، بگوئيد آن زن
ديرگاهيست، در اين منزل نيست
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
روزي کـه دلـم پيش دلت بود گرو * دستان مـرا سخت فشردي کـه نرو
روزي که دلت به ديگري مايل شد*کـفـشـان مـرا جفت نمودي که برو
بار اول با معذرت خواهي بار دوم با گريه بار سوم با ريختن غرورت نگهش دار! ولي بار چهارم... ديگه نه ميشه و نه بايد کاري بکني! کسي که دلش با تو نباشه و بخواد بره...ميره.
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشک شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم
اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
هميشه براي كسي بخند كه ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه كسي گريه كن كه مي دوني وقتي غصه دري و اشك ميريزي برات اشك ميريزه... براي كسي غمگين باش كه در غمت شريكه... عاشقه كسي باش كه دوست داره
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان. از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است . از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن میسوزد از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست. از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد. از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد. از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد . از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود. از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد میشود. از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر میگذارد از خود عشق پرسیدم عشق چیست؟ گفت فقط یک نگاه
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
شاید در ظاهر کیلومترها فاصله بین من و توست... اما هر بار دل تنگ میشوم دستانم را روی قلبم میگذارم آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم... چه ساده تمام زندگیم شدی ای و چه زیبا فاصله ها را در هم کوبیدی ای و در کنارم هستی تا همیشه در من جاری باش...
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
آسمان بارانيست... همگي ميگذرند... چتر دارن به دست... تا نبارد باران بر سر و صورتشان... اما........... من تنها و رها زير اين سقف سياه مينشينم بي تو... و به تو....مي انديشم...
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
عشق يعني بعضي وقتا اشک زياد ريختن عشق يعني جز عشقت هيچي رو نبيني عشق يعني اين فکر که چقدر خوبه اون تو رو بخواد عشق يعني قشنگ ترين لباستو براش بپوشي عشق يعني ترانه اي که اونو به يادت مي ندازه عشق يعني منتظر تلفنش باشي عشق يعني بدون اون انگار تو بيابون سرگردوني عشق يعني وقتي اونو مي بيني داغ کني و عشق يعني هيچ وقت دلشو نشکني و با همه ی اینا به یک کلام به سادگی عشقت رو فراموش نکنیعشق يعني .............
عشق يعني کسي که دلتو مي بره
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
بیشتر از همه تنهاست اون رو تنها نذارید
چون هیچوقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره
باز شدن صفحه نظرات چهار شنبه 24 خرداد 1391
شبه دلگیر
...
دلم گرفته امشب
ندیدمت کجایی؟
باور نمی کنم من
انقد تو بی وفایی
--
چند سالیه با رویات
شب رو سحر میکنم
چند روزیه که خیلی
از دست تو دلخورم
---
یادش بخیر اوایل
روزای آشنایی
میگفتی عشقم تویی
نبینی بی وفایی
---
اما دیگه این روزا
جات خالیه تو خونه
آره دلم این روزا
داره هزارتا بونه
---
از اون روزای مستی
دارم هزار نشونه
من دیگه رفتم بی تو
دل میگیره بهونه
---
شعر:علی و پویا
باز شدن صفحه نظرات سه شنبه 23 خرداد 1391
در جلسه امتحانِ عشق
من ماندهام و یک برگه سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود!
در این سکوت بغضآلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!
و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش میکشد!
عشق تو نوشتنی نیست..
در برگهام، کنار آن قطره، یک قلب میکشم!
وقت تمام است.
برگه ها بالا...
باز شدن صفحه نظرات سه شنبه 23 خرداد 1391
عشق و غم
چه زود فراموش شدم تو ذهنا خاموش شدم
شدم بده تو قصه راحت فراموش شدم
غصه ها توی قلبم امونمو بریده
درست میگن که آدم از عشق خیری ندیده
هرچی میگن دروغه باور نکن می شکنی
میگن بهت که عشقم فقط تو تو قلبمی
این روزا بد غرورت زیره پاهات له میشه
از غم عشق و دوری چشمای تو تر میشه
خلاصه که عزیزم از من به تو نصیحت
هرچی دیدی دم نزن نشین تو پای صحبت
بهانه ها جور واجور دروغا ثابت میشن
گل هایی که تو چیدی یکدفعه پرپر میشن
میگفت نفس کشیدن بی تو برام حرومه
میگفت دوست دارم من دوست دارم دیونه
دیدی چه آسون گذشت رفت سراغ دیگری
تورم کنار میذاره ؟ انتخاب آخری ؟
شعر: علی و پویا
باز شدن صفحه نظرات سه شنبه 23 خرداد 1391
چقدر سخته از بغض گلو درد بگیری و همه بگن:
لباس گرم بپوش
از کدام سو دورم می زنی؟
می خواهم از همان سو …
دورت بگردم!
من شمع جان گدازم ، تو صبح جان فزایی
سوزم گرت نبینم ، میرم چو رخ نمایی
نزدیک این چنینم ، دور آن چنان که گفتم
نه تاب وصل دارم ، نه طاقت جدایی
من و یک لحظه جدایی ؟ نتوانم !!! بی تو من زنده نمانم
باز شدن صفحه نظرات سه شنبه 23 خرداد 1391
روزگار ما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی دل ما را نداشت
پیش پای ما سنگی گذاشت
بی خبر از مرگ ما پروا نداشت
آخر این غصه هجران بودو بس
حسرت رنج و فراوان بودو پس......
نظر یادتون نره
باز شدن صفحه نظرات سه شنبه 23 خرداد 1391
<<به نام خدای عاشقا>>
روزگارم بد نیست غم كم میخورم
كم كه نه هر روز كمكم میخورم
عشق از من دورو پایم لنگ بود
غیمتش بسیار دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود
چند روز یست كه حالم بد نیست
حال ما از این و آن پرسید نیست
گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت
مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم